خانم فرناندا لیما مجری برزیلی برنامه قرعه کشی جام جهانی ۲۰۱۴ که صفحه فیسبوکش مورد حمله شدید کامنتهای توهین و تهدیدآمیز ایرانیان قرار گرفته بود در گفتگو با فرانس۲۴ عنوان کرد:« هر فردی محصول فرهنگی است که در آن زندگی میکند.» و ادامه داد:« در مورد مردم ایران باید بگویم، نظر من به خاطر کامنتهای توهینآمیز نسبت به آنها تغییر نکرده است. من همچنان به فرهنگ و همه انسانها احترام میگذارم.»
«اینترنت این اجازه را میدهد تا مردم خود را آنگونه که میپسندند بروز دهند»
پس از آنکه اظهارات در خور ستایش جناب آقای جمشید مشایخی در مذمت برخوردهای ناشایست با لیونل مسی را شنیدم، از خودم پرسیدم چرا هنرپیشه پیشکسوت کشورمان هیچ نامی از مجری زن مراسم قرعه کشی جام جهانی نیاوردند که به خاطر مدل لباسش، مورد زشتترین دشنامها قرار گرفت و حتی مورد تهدید جنسی نیز واقع شد. یا حمایت و عذر خواهی از فرناندا لیما، مهر تاییدی بر مدل لباس ایشان تلقی میشد و آقای مشایخی هرچند که با فرهنگ دنیای آزاد آشنا هستند، به دلیل اینکه در ایران زندگی میکنند با توجه به جو سرکوب در جمهوری اسلامی ترجیح دادند که وارد آن حیطه نشوند که البته تا حدودی هم قابل درک است.
ضمن تشکر و قدردانی از نکاتی که آقایان رضا پهلوی و بهزاد مهرانی یادآوری کردند، مایل هستم انتقادی نسبت به نامه شاهزاده رضا پهلوی را مطرح کنم:
اگر جمشید مشایخی از این رو که در داخل مرزهای ایران زندگی میکند، نمیتواند به صراحت رفتار زن ستیزانه جمهوری اسلامی را محکوم نماید، چرا شما که در یک کشور آزاد زندگی میکنید نه تنها به فحاشی و تهدید جنسی یک زن از سوی هزاران نفر ( که با توجه به شواهد و قرائن این حملات سازماندهی شده صورت گرفت*) اشاره نکردید، بلکه در نامه ای که جهت دلجویی نوشتید هیچ نامی از این مجری، هنرپیشه و مدل سر شناس برزیلی نیاوردید. آیا چون کمتر از لئونرندو مسی معروف بود؟ آیا صرفاً از منظر یک طرفدار تیم فوتبال آرژانتین این نامه را نوشتید؟ اگر در همان نامه، نام آوردن از فرناندا لیما میسر نبود آیا میتوانید در نامه جداگانه ای به این موضوع بپردازید تا نگاه برابرخود را به جایگاه برابر زن و مرد به نمایش بگذارید؟
گروهی از منتقدان نامه به مسی همانطور که آقای مهرانی به درستی اشاره کردند، آقای رضا پهلوی را به دلیل جایگاه خانواده گی ایشان مورد حمله قرار دادند، و روزگار چه طنز تلخی پیش روی ما گذاشته که منتقدان همان کسانی هستند که دائما صحبت از بخشیدن و چشم پوشی از جنایت های بیشمار عالیجنابان رنگ وارنگ جمهوری اسلامی به میان میآورند، ولی وی را صرفاً به دلیل اظهار نظر مورد حمله قرار میدهند و مایل هستند این حق شهروندی را از او سلب نمایند و جالب اینکه خود را مخالف جمهوری اسلامی نیز معرفی میکنند! گروهی دیگری از منتقدان اما عذر خواهی از خارجیان را کسر شأن میدانند و آن را ” سندرم احساس حقارت در مقابل چشم آبی ها ” نامیدند!
گروهی نیز معتقدند این اتفاقات در همه جای دنیا افتاده و اساسا خیلی مساله مهمی نیست. ولی از آنجا که این حملات زنجیرهای، در رسانههای بین مللی انعکاس گستردهای یافته، و با حیثیت تک تک ما ایرانیها بازی میکند پس لازم است درصدد ریشه یابی و معالجه این مسائل بر بیایم، هرچند که بسیاری از ما ایرانیان عاجل ترین راه حال یعنی به زیر فرش جارو کردن مشکلات را بر می گزینیم.
اما بهتر است بپذیریم محکوم کردن این رفتار زننده، و احترام به یک انسان دیگر که ملیت و فرهنگش با ما متفاوت است، نه تنها بیگانه پرستی نیست بلکه به رشد فرهنگی نسل فعلی و آینده کشور خود ما کمک شایانی خواهد کرد.
مگر زمانی که ملیتهای مختلف در دفاع از حقوق هموطنان ما به پا خواستند و به خیابان آمدند بیگانه پرستی کردند؟ و اگر رفتار زننده از ما ببینند تذکر نخواهند داد؟
در فرهنگ حاکم بر ایران، و بسیاری از کشورهای دیگر زنان و دخترانی که مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند، اغلب از طرف حکومت، اجتماع و حتی خانواده نیز محکوم میشوند و به دلیل نوع پوشش خود این چنین مورد سرزنش قرار میگیرند : ” اگر اینطوری لباس نمیپوشیدی، چنین بلایی هم سرت نمیآمد “.
همچنین قابل درک است دفاع از حق انتخاب نوع و مدل لباس زنان، با توجه به هتاکی هایی که میشود، شهامت بسیار زیادی میطلبد، اما با توجه لزوم فرهنگ سازی در این زمینه که در نهایت امنیت بیشتری برای همسران، خواهران، مادران و دختران خود ما فراهم خواهد کرد، بسیار ضروری به نظر میرسد. من نیز به همانند آقای مهرانی انتشار نامه و اطلاعرسانی را حق مسلم شما میدانم و منتظر واکنشتان در مقابل فرهنگ زن ستیز هستیم.
سهیل پرهیزی
۲۱ آذر ۱۳۹۲
* دلایل و شواهد زیادی جمع آوری شده که نشان میدهد این حملات سازماندهی شده بود و بیم آن میرود که باز هم تکرار شود، علاوه بر همهٔ این دلایل، سوالی که برای من مطرح شده این است:
اینجانب شخصاً با نام فرناندا لیما پس از اینکه به او فحاشی شد آشنا شدم. پس چگونه هزاران نفری که به عنوان “بی فرهنگ” شناخته میشوند، بلافاصله پس از پخش “مراسم قرعه کشی ” نام و آدرس صفحه فیسبوک مجری برنامه را یافتند تا همزمان به صفحه فیسبوک او حمله ور شوند؟